داستان پیرمرد عاقل در خانه سالمندان و انتخاب شادی

داستان شماره ٣٩۶ : داستان پیرمرد عاقل در خانه سالمندان و انتخاب شادی

سن بالا مثل یک حساب بانکی است، آنچه را که در طول زندگی ذخیره کردید بعدا برداشت می کنید

پیرمردی 92 ساله که سر و وضع مرتبی داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود. همسر 70 ساله اش به تازگی درگذشته بود و او مجبور بود خانه اش را ترک کند. پس از چند ساعت انتظار در سرسرای خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پیرمرد لبخندی بر لب آورد.
همین طور که عصا زنان به طرف آسانسور می رفت، به او توضیح دادم که اتاقش خیلی کوچک است و به جای پرده، روی پنجره هایش کاغذ چسبانده شده است. پیرمرد درست مثل بچه ای که اسباب بازی تازه ای به او داده باشند با شوق و اشتیاق فراوان گفت: خیلی دوستش دارم.
به او گفتم: ولی شما هنوز اتاقتان را ندیده اید! چند لحظه صبر کنید الآن می رسیم.
او گفت: به دیدن و ندیدن ربطی ندارد. شادی چیزی است که من از پیش انتخاب کرده ام. این که من اتاق را دوست داشته باشم یا نداشته باشم به مبلمان و دکور و... بستگی ندارد بلکه به این بستگی دارد که تصمیم بگیرم چگونه به آن نگاه کنم. من پیش خودم تصمیم گرفته ام که اتاق را دوست داشته باشم. این تصمیمی است که هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم می گیرم.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

وقتی زندگی تو را در مشکلات و شرایط سخت قرار داد، نگو چرا من؟ بگو ثابت می کنم که می توانم.

thin-seperator.png

من دو کار می توانم بکنم. یکی این که تمام روز را در رختخواب بمانم و مشکلات قسمت های مختلف بدنم که دیگر خوب کار نمی کنند را بشمارم، یا آن که از جا برخیزم و به خاطر آن قسمت هایی که هنوز درست کار می کنند شکرگزار باشم. هر روز، هدیه ای است که به من داده می شود و من تا وقتی که بتوانم چشمانم را باز کنم، بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی که در طول زندگی داشته ام تمرکز خواهم کرد.
سن زیاد مثل یک حساب بانکی است. آنچه را که در طول زندگی ذخیره کرده باشید می توانید بعداً برداشت کنید. بدین خاطر، راهنمایی من به تو این است که هر چه می توانی شادی های زندگی را در حساب بانکی حافظه ات ذخیره کنی. از مشارکت تو در پر کردن حسابم با خاطره های شاد و شیرین تشکر می کنم. هیچ می دانی که من هنوز هم در حال ذخیره کردن در این حساب هستم؟

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
دزدی با سوء استفاده از نام امام حسین، فروش تربت امام حسین(ع)
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی