در روم باستان، عده ای پیشگو (غیبگو) به نام سیبیل ها دور هم جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در نه کتاب نوشتند. سپس کتابها را به تیبریوس عرضه کردند.
امپراتور روم پرسید: بهایشان چقدر است؟
سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا!
تیبریوس آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند: قیمت همان صد سکه است.
تیبریوس خندید و گفت: چرا باید برای چیزی که شش تا و نه تایش یک قیمت دارد بهایی بپردازم؟
سیبیل ها سه جلد دیگر را نیز سوزاندند و با سه کتاب باقی مانده برگشتند و گفتند: قیمت هنوز همان صد سکه است!
تیبریوس با کنجکاوی تسلیم شد و تصمیم گرفت که صد سکه را بپردازد.
از دیگران شکایت نمی کنم، بلکه خودم را تغییر می دهم، چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست.
اما اکنون او می توانست فقط قسمتی از آینده امپراتوریش را بخواند.
نتیجه: قسمت مهمی از درس زندگی این است که با موقعیت ها چانه نزنیم!
پائولو کوئلیو
------------------
پی نوشت:
از تیبریوس به عنوان یک حاکم گوشه گیر، بی توجه و غمگین که تمایل به امپراتور شدن نداشته، یاد می شود. زمان مرگ او سال 37 میلادی ذکر شده است.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.