عکس پدر و دختر دست در دست هم در حال قدم زدن

داستان شماره ٣۵۶ : آرامش کودکانه : پدر دستم را بگیر

داستانی پندآموز با تمثیل زیبا از تعهد و پایبندی به دوستی و پیمان

دختر کوچولو و پدرش از روی پلی می گذشتن. پدره یه جورایی می ترسید پای دخترش لیز بخوره، واسه همین به دخترش گفت: عزیزم، لطفا دست منو بگیر تا نیوفتی توی رودخونه.
دختر کوچیک گفت: نه بابا، تو دستِ منو بگیر..
پدر که گیج شده بود با تعجب پرسید: چه فرقی می کنه؟!

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

ﻣﺮﺍ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﭘﯿﺮ ﮐﺮﺩ، ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺥ نداد

thin-seperator.png

دخترک جواب داد: اگه من دستت را بگیرم و اتفاقی واسه ام بیوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگیری، من، با اطمینان، می دونم هر اتفاقی هم که بیفته، هیچ وقت دست منو ول نمی کنی.
در هر رابطه دوستی، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی رو که دوست داری بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رو بگیره.

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
دوستان و میخ کوبیدن بر دیوار در زمان عصبانیت
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی