روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. سردرد عجیبی گرفته بود و لحظه به لحظه حالش بدتر می شد، به طوری که تصمیم بر آن شد همسرش او را به بیمارستان برساند. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دستپاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن.
زن پرسید: چه کار کنم؟
و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.
زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نشد که گفتن همان جمله ى ساده ى مرا بغل کن چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش ایجاد کرد و باعث شد در همین مسیر کوتاه، سردردش خوب شود.
داستان مشابه دیگری در این باره در سایت پندآموز است که می توانید در فهرست داستانهای پیشنهادی آن را بیابید.

داستان شماره ۶٠۵ : خوب شدن بیماری در اثر بغل کردن همسر
داستان پندآموز در باره اینکه بسیاری از ناراحتی ها و بیماریها ناشی از عدم توجه کافی است
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک، بستگی دارد.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهایی از عشق
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)شرط عجیب برای طلاق : بغل کردن همسر
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
طوطی مدیر (طنز)جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.