این داستان مثال طنزی است از اینکه همیشه از فرصت ها استفاده کنید:
دزدی برای سرقت با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد. وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید:
- آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد:
- بله قربان من دیدم.
با این حرف، دزد بلافاصله اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت!
او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید:
- آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد:
- نه خیر قربان، من ندیدم اما همسرم دید!
--------------
پی نوشت:
فرصت هر آن چیزی است که شانس تغییر شرایط به سوی بهتر شدن را می دهد. تردیدی نیست که انسان به صورت مستمر فرصت های فوق العاده ای را که سر راهش قرار می گیرد، از دست می دهد. برای رسیدن به اهداف و آرزوهایش به سختی کار می کند، ولی موفقیتی به دست نمی آورد، چون از شانس هایی که زندگی در مسیرش قرار می دهد، بهره ای نمی برد.
البته خیلی از فرصت هایی که پیش می آید، در لفافهٔ مسئله، مشکل یا کار دشوار پیچیده شده اند. در واقع شخص به جای آنکه مسئله را چالشی برای آزمایش و تقویت اراده خود بداند، آن را مشکل می بیند. اما اگر با تغییر دیدگاه، مسائل را به چشم چالش ببیند، کم کم مغز برای شناسایی فرصت ها آموزش داده می شود. شاید مشکلات برطرف نشدنی باشند، اما باید روی چالش ها کار کرد تا شرایط فعلی بهبود پیدا کند. بنابراین چالش همان فرصت تغییر است؛ فرصت کسب تجربه؛ فرصت یادگیری؛ فرصت پیشرفت و رشد.

داستان شماره ١٩۴ : دزدی در بانک و مردی که همسرش، دزد را دید (طنز)
فرصت هر آن چیزی است که شانس تغییر شرایط به سوی بهتر شدن را می دهد. داستان را بخوانید
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
عشق نور است که هرچه را در مسیرش قرار بگیرد - از جمله قلب ها را - از خود روشن می سازد.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهای طنز
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)داستان سه دزد و حکایت حلال و حرام از زبان راوی داستان
داستان بسیار جالب: تعویض بلیط شانگهای با پکن، دو مسیر متفاوت
داستان عشق: دوستی کرگدن و دم جنبانک
بوسه و سیلی ژنرال، ستوان و مادر بزرگ و دختر در قطار
بزرگترین افتخار حرف زدن با خداست نه با بنده ای از بندگانش
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
شکایت گنجشک پیش خدا از خراب شدن خانه اشجستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.