نقاشان چینی با نقاشان رومی در حضور پادشاهی، از هنر و مهارت خود سخن می گفتند و هر گروه ادعا داشتند که در هنر نقاشی بر دیگری برتری دارند. شاه گفت: ما شما را امتحان می کنیم تا ببینیم کدامتان، برتر و هنرمندتر هستید.
دو گروه نقاش، کار خود را آغاز کردند. چینی ها یک دیوار خانه را انتخاب کردند و رومیان دیوار مقابل آن را و مقابل آن پرده کشیدند و مشغول شدند. رومیان فعلا در مرحله صیقل دادن بودند و هیچ رنگی نخواستند. اما چینی ها صد نوع رنگ از پادشاه خواستند و هر روز مواد و مصالح و رنگِ زیادی برای نقاشی به کار می بردند.
بعد از چند روز صدای ساز و دُهُل و شادی چینی ها بلند شد، آنها نقاشی خود را تمام کردند اما رومیان هنوز از شاه رنگ و مصالح نگرفته بودند و از روز اول فقط دیوار را صیقل می زدنند.
چینی ها شاه را برای تماشای نقاشی خود دعوت کردند. شاه نقاشی چینی ها را دید و در شگفت شد. نقش ها از بس زیبا بود، عقل را می ربود.
آنگاه رومیان شاه را به تماشای کار خود دعوت کردند. دیوار رومیان مثلِ آینه صاف بود. ناگهان رومی ها پرده را کنار زدند عکس نقاشی چینی ها در آینه رومی ها افتاد و زیبایی آن چند برابر بود و چشم را خیره می کرد
شاه درمانده بود که کدام نقاشی اصل است و کدام آینه است؟
*****
دلی که خود را از بدی، کینه و حسادت پاک کرده باشد مانند آیینه است. همه نقش ها را قبول می کند و برای همه چیز جا دارد، مثل آیینه عمیق و صاف است. هر چه تصویر و عکس در آن بریزد پُر نمی شود. آینه تا اَبد هر نقشی را نشان می دهد. خوب و بد، زشت و زیبا را نشان می دهد و اهلِ آینه از رنگ و اندازه و حجم رهایی یافته اند. آنان صورت و پوسته علم و هنر را کنار گذاشته اند و به مغز و حقیقت جهان و اشیاء دست یافته اند.
همه رنگ ها در نهایت به بی رنگی می رسد. رنگ ها مانند ابر است و بی رنگی مانند نور مهتاب. رنگ و شکلی که در ابر می بینی، نور آفتاب و مهتاب است. نور بی رنگ است.
اقتباس از داستان دکتر محمود فتوحی

داستان شماره ٢۵٠ : داستان نقاشی چینی ها و آینه رومیان
داستان دلی است که خود را از بدی، کینه و حسادت پاک کرده و همانند آیینه صاف و پاک است
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
گاه لازم است که انسان دیدگان خود را ببندد، زیرا اغلب خود را به نابینایی زدن نیز، نوعی خوشبختی است.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهای اجتماعی و درس های زندگی
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)داستان خانمی که یک طوطی سخنگو خرید
داستان مرد در نقاشی و ازدواج
داستان تئوری پنجره شکسته
نقاشی بچه از مادر یک چشم و اشتباه معلم
بوسه دخترها بر آینه و مشکل تمیز کردن آن
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان آلبرشت دورر نقاش هنرمند نورنبرگ آلمان، دستان دعا کنندهجستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.