خلیفه هارون الرشید، صبحگاهی به رسم مألوف [رسم معمول، طبق عادت] قصد کرد زیرکی ابونواس را بسنجد. سحرگاهان به نزد وی شد. در بر وی کوبید و ابونواس در را باز کرد.
خلیفه گفت: خواستیم این سحرگاه را با دیدن روی تو آغازیم تا ببینیم روز بر ما چه ارمغانی خواهد آورد؟ ما را به منزلت دعوت نمی کنی؟
ابونواس گفت: بفرمایید سرورم.
خلیفه به هنگام پیاده شدن از مادیانِ خویش، به تعمد؛ عمامه از سر خود فرو افکند و خشمگنانه فریاد زد وای بر تو ابونواس به جانم سوگند که شوم ترین رخساره از آنِ توست؛ عمامه از سرم بیفتاد؛ فالی است نحس که حاکی از زوال حکمرانی من است. و دستور داد تا شاعر بخت برگشته را به قصر ببرند تا سر از تنش جدا سازند.
ابونواس در کاخ بغداد منتظر اجرای مرگش بود که خلیفه از او پرسید: در چه اندیشه ای شاعر؟ به گمانت من بر تو ستم می کنم، با این نحوست چهره ات که امروز گریبانگیرِ ما شد؟
تصور ما از خودمان مرزهای موفقیتمان را تعیین می کند.
ابونواس به پاسخ برآمد که: سرورم! تو سحرگاهِ خویش با روی ما آغاز کردی و تنها عمامه از سرت افتاد؛ من که صبح خود را با روی تو آغازیدم و قرار است سرم یکسره از تنم فرو اُفتد! بگو کدامینِ ما شومی و نحوست اش بیش تر است؟
هارون الرشید بخندید و از وی چشم پوشید.
-----------------
پی نوشت:
ابونواس حسن بن هانی بن صباح بن عبدالله بن جراح بن هنب حکمی، معروف به ابونواس (شاعر بلند آوازه عصر عباسی)، از آن رو که دو گیسوی پیچیده او در دو طرف شانه اش آویخته بود، به ابونواس مشهور شد و در عصر خود بزرگترین شاعر عراق بود.
ابونواس در تاریخ ادبیات عرب و ایران به شاعر زن و شراب شهره است. با این اوصاف ابونواس در پیری به زهد و تصوف گرایید و اشعاری هم به ویژه در مدح ائمه معصومین(ع) سرایید. در عصر حاضر مقالات و تحقیق هایی در باره او صورت گرفته و برخی معتقدند او با نبوغ فراوان خود توانست آرا و اندیشه های مترقی خود را در قالب شعر خمری عرضه کند و بر سنت های قدیمی و ناروا بشورد. به هر حال نکته مهم این است که حتی اگر بپذیریم که ابونواس زندگی پاکیزه و شرعی نداشته، اما توبه کرد و مورد دعای خیر امام معصوم(ع) نیز قرار گرفت.
در کتاب هزار و یک شب داستانهای شهرزاد، قصه هایی از ابونواس نیز آمده است.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.