پادشاهی پیر، عاشق خر پیرش بود. روزی پادشاه هوس حرف زدن با خرش را کرد! بنابراین جایزه کلانی؛ برای کسی که بتواند حرف زدن به خرش را آموزش بدهد؛ تعیین کرد، با این شرط که عدم توفیق زبان آموزی به خرش، معادل کشته شدن طرف مقابل خواهد بود.
مبلغ جایزه آن قدر زیاد بود که چند نفری وسوسه شده و داوطلب آموزش الاغ پادشاه شدند، اما بدیهی است که موفق نشده و جان خود را از دست دادند. پادشاه هم مبلغ جایزه را باز هم بالا و بالاتر برد، اما دیگر کسی از ترس جان، جرات داوطلب شدن نداشت.
تا اینکه روزی پیرمردی خدمت شاه رسید و عرضه داشت: پادشاها! من به سه شرط می توانم به خر شما حرف زدن را بیاموزم:
اول: به مدت ۱۰ ﺳﺎﻝ به من ﻣﻬﻠﺖ بدهید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ۱۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺍ بخوﺍﻫﯿﺪ،
دوم: در اختیار قرار دادن مکانی مناسب برای آسایش خودم و خانواده ام،
سوم: پرداخت پاداش و جایزه به صورت متناسب و ماهیانه.
شاه تمام پیشنهادات پیرمرد را پذیرفت.
دوستان پیرمرد از او در مورد علت این تصمیم خطرناک سوال کردند؟
پیرمرد جواب داد: خر پیر و شاه پیر و من هم پیرم؛ در این ده سال خودم و خانواده ام به راحتی زندگی می کنیم و در این مدت حتما یا من یا پادشاه و یا خر می میرد!
-------
این داستان به روایتی دیگر:
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب می شود و او را نزد حاکم می برند تا حاکم مجازات را تعیین کند. حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند، اما مقداری رافت به خرج داده و به وی می گوید: اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزی از مجازاتت درمی گذرم!
ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند.
عده ای به ملا می گویند: مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی؟!
ملانصرالدین می گوید: انشاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم!

داستان شماره ٧٣٢ : داستان آموزش حرف زدن به خر پادشاه
داستانی طنز و شاید مدیریتی همراه با داستانی از ملانصرالدین که عمر انسان طولانی نیست
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
وقتی زندگی تو را در مشکلات و شرایط سخت قرار داد، نگو چرا من؟ بگو ثابت می کنم که می توانم.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهایی از درس های مدیریتی
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)داستان ضرب المثل نه خانی آمده و نه خانی رفته
داستان ملانصرالدین و مرد فقیر، گداپروری ممنوع
داستان گذر جناب سلمان(ره) از زمین کربلا (نینوا)
داستان سه دزد و حکایت حلال و حرام از زبان راوی داستان
داستان روستای اسک مازندران آیین زن شاهی و آیین سنتی ورف چال
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
افسانه سنگتراش ناراضیجستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.