لطیفه و طنز جالبی در میان مردم برزیل رواج دارد که بیانگر عملکرد دولت هاست:
دو شیر از باغ وحشی می گریزند و هر کدام راهی را در پیش می گیرند. یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می برد، اما به محض آن که بر اثر گرسنگی رهگذری را می خورد به دام می افتد. شیر دوم موفق می شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می افتد و به باغ وحش بازگردانده می شود حسابی چاق و چله شده است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می سوزد از او می پرسد: کجا پنهان شده بودی که در این مدت گیر نیفتادی؟
شیر دوم پاسخ می دهد: توی یکی از ادارات دولتی بودم و هر سه روز، یکی از کارمندان اداره را می خوردم و کسی هم متوجه نمی شد!
- پس چطور شد که گیر افتادی؟!
اگر شخصی باعث رنجش شما می شود، به این دلیل است که خود در اعماق وجودش رنج می کشد و رنج او لبریز می شود. بنابراین او مستحق مجازات نیست، بلکه نیازمند کمک است. این همان پیام او برای شما است.
شیر دوم پاسخ می دهد: اشتباهاً آبدارچی را خوردم و چون تنها کسی بود که آنجا کاری انجام می داد، غیبتش احساس شد و من لو رفتم.
منبع کتاب توسعه یا چپاول: نقش دولت در تحول صنعتی
مؤلف: پیتر اونز
----------------
پی نوشت:
بحث این کتاب در مورد جایگاه تکنولوژی های پیشرفته در اقتصاد کشورهای در حال توسعه و نحوه شکل گیری صنایع متکی بر تکنولوژی در سه کشور برزیل، هند و کره می باشد. کتاب، تحلیل هایی ارائه می کند از این که چرا در کره جنوبی قابلیت های تولید سخت افزاری به سرعت شکل گرفته و تبدیل به صادرات چند ده میلیارد دلاری در سال شده است، در حالی که در هند موفقیت ها عمدتا در زمینه نرم افزار و خدمات IT متمرکز بوده است. در مورد برزیل هم نشان داده شده که چرا علیرغم تلاش های متعدد در زمینه های سخت افزاری و نرم افزاری، دستاوردها نسبتا کم بوده اند.
در واقع کتاب به دنبال آن است تا نشان دهد کدام دولت ها، با چه ساختار درونی و با کدام نوع از روابط بیرونی (گروه های اجتماعی و فضای بین الملل) قادر بوده توسعه چه نوع صنایعی را تسریع نموده و در نتیجه کدام دولت ها موفق شده اند منزلت کشورشان را در تقسیم کار جهانی ارتقاء بخشند؟
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.