عکس نقاشی مینیاتوری مدرسه لیلی و مجنون از مجموعه داستانهای به صورت شعر مثنوی خمسه نظامی

داستان شماره ٢٨٢ : وقتی مجنون نمازگزاری را ندید و از مقابل او عبور کرد

داستانی از مجموعه داستانهای لیلی و مجنون که در عین منطقی بودن، کاملا احساسی و عرفانی است

مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه او شود از بین او و مهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم. تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
-----------------
پی نوشت:

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

هر آن کس که خوشبخت باشد، دیگران را نیز، خوشبخت خواهد کرد.

thin-seperator.png

داستان لیلی و مجنون، قصه دلدادگی دو جوان از دو قبیله عرب است. متن کامل داستان در سایت پندآموز آمده است. در قصه لیلی و مجنون کش و قوس های بسیاری اتفاق می افتد و اتفاقات عجیب و غریبی پیش می آید؛ تا بدان حد که مجنون از جامعه می بُرد و به کوه و بیابان پناه می برد. اندرز دیگران هم در او هیچ تاثیری ندارد. مجنون در آن سرگردانی ها، گاه با آسمان و گاه با جانوران خطاب می کند و سخن می گوید و همین زمینه ساز پدید آمدن داستان هایی می شود.

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
قصاص قاتل در زمان کوروش و وفای به عهد و پیمان
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی