بیمارستان مدرن و بزرگ

داستان شماره ٢١٨ : تصادف بچه، پرداخت پول قبل از عمل و دختر پزشک جراح

داستان تلخ و پندآموز از رفتار پزشکی که برایش پول از جان کودک مهم تر بود. داستان را بخوانید
thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

آزمون نهایی دین، دینداری نیست بلکه عشق است.

thin-seperator.png

پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: خواهش می کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.
پرستار گفت: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.
پیرمرد گفت: اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می کنم و براتون میارم.
پرستار گفت: با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می اندیشید.
واقعا پول این قدر با ارزشه؟

اگر این داستان را پسندید، با کلیک بر روی علامت دست، آن را لایک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : سه شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۰۴
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی