داستان دوستی شاعر و فرشته

داستان شماره ٣ : داستان دوستی شاعر و فرشته

داستان کوتاه لطیف از چشیدن مزه عشق

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند. فرشته پری به شاعر داد و شاعر هم شعری به فرشته داد. شاعر پر فرشته را لای دفترشعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته، شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

من از مردی که در امور دنیوی خود تنبل و تن پرور باشد بیزارم. کسی که در امور دنیوی خود سُست و لاابالی باشد در امور آخرتش لاابالی تر خواهد بود!

thin-seperator.png

خدا گفت: دیگر تمام شد! دیگر زندگی برای هر دو تان دشوار می شود. زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای که مزه عشق را بچشد، آسمان را دیگر نمی خواهد!

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان موذن زشت آوازی که در محله کافرستان بانگ نماز می داد
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی