روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید تو برای چی این جا قدم می زنی و از چی نگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان! من را افسرگارد این جا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟
افسر گفت: قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پست ها را به من داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لوئی او را صدا زد و گفت من علت را می دانم، زمانی که تو سه سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را این جا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!
و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز روزانه سربازی این جا قدم می زند! فلسفه ی عمل تمام شده، ولی عملِ فاقدِ منطق، هنوز ادامه دارد!
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود، خانواده و جامعه مشاهده می کنید؟
------------
پی نوشت :
لوئی شانزدهم پادشاه فرانسه در قرن هجدهم میلادی است که در زمان انقلاب کبیر فرانسه پادشاه فرانسه بود و سرانجام زندانی و سپس اعدام شد.

داستان شماره ٣۵٣ : نگهبانی از نیمکت خالی به فرمان پادشاه
داستانی پندآموز از زندگی روزمره ما، عادت هایی که بدون تفکر و اندیشه هر روز تکرار می شوند
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
ما در این دنیا نمی توانیم کارهای بزرگ انجام دهیم، بلکه می توانیم کارهای کوچک را با عشق های بزرگ انجام دهیم.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهای اجتماعی و درس های زندگی
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر
داستان حمال بازار اصفهان، میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو
داستان قاچاق کیسه های شن و ماسه و مامور گمرک
داستان روستای اسک مازندران آیین زن شاهی و آیین سنتی ورف چال
حکایت دخترک زشت و پیرمرد نابینا
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان قاچاق کیسه های شن و ماسه و مامور گمرکجستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.