عکس نقاشی یک پادشاه در حالت خوابیده. در تصویر غلام و برده در بالا سر او ایستاده و شاه خواب است

داستان شماره ١٩٧ : دلیل آفرینش مگس از زبان غلام به پادشاه

داستان پادشاهی که یک مگسی مزاحم استراحت و خوابش بود

غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.
مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید:

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

به توانائی خود ایمان داشتن، نیمی از کامیابی است.

thin-seperator.png

- اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟
غلام گفت:
- خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد!

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
وقتی مجنون نمازگزاری را ندید و از مقابل او عبور کرد
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی