یک داستان با دو مضمون و دو برداشت متفاوت:
داستان با برداشت اول: اگر مسیرت درست است به یاوه گویی های ابلهان گوش نده
در قاهره کسی، شتری اجاره کرد که او را به جاده عباسیه برساند .صاحب شتر پولی گرفت و مسافر را سوار کرد. افسار شتر را در دست گرفت و به سمت عباسیه حرکت کرد. در راه و مسیر این شتربان یا صاحب شتر پشت سر هم به مسافر متلک و فحش می گفت. البته مسافر هم که سوار شتر بود، فحش ها را می شنید اما هیچ نمی گفت.
یک نفر در راه این صحنه را دید و گفت: آقا! می دانی این صاحب شتری که افسار را می کشد به تو چه می گوید؟
سواره گفت: بله! مرا فحش می دهد.
گفت: خوب اگر فحشت می دهد، جوابش را بده؛ مگر تو بوقی که عکس العمل نشان نمی دهی؟!
سواره گفت: ببخشید مگر این جاده کجاست؟ و این مسیر به کجا می رود؟
گفت: جاده عباسیه! و به سمت عباسیه می رود.
مسافر نشسته روی شتر گفت: اگر من را به عباسیه می رساند، بگذار هر چه می خواهد بگوید، بگوید.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ روزی می دهد، ﺍﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻻﻧﻪ ﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ.
داستان با برداشت دوم: گاهی هرچند با موضوعی مخالف هستیم ولی حاضر نیستیم از منافع خود کوتاه بیاییم
تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد. افسار شتر را هم مرد عربی می کشید. شتربان از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه و زیر لب به تاجر انگلیسی فحش می داد، ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود!
تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت: به شما فحش می دهد و نفرین می کند.
تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟
مترجم پاسخ داد: نه کارش را به خوبی انجام می دهد.
تاجر لبخندی زد و گفت بگذار هر چه می تواند نفرین کند و فحش بدهد و چند تا نفرین انگلیسی هم یادش بده!
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.