در تاریخ اسلام آمده است که پس از خروج پیامبر به سمت مدینه، مشرکین که بار دیگر خود را شکست خورده و نقشه شان را نقش برآب می دیدند با سرعت به این طرف و آن طرف رفته و در کوهها و دره ها به جستجوی پیامبر (ص) پرداختند.
در پاره ای از روایات آمده است: در میان قریش مردی بود به نام ابوکرز در برخی روایات سراقه گفته شده او از قبیله خزاعه بوده و در شناختن رد پای افراد مهارتی به سزا داشت، به همین جهت چند نفر از مشرکین سراغ او رفتند و از وی خواستند تا رد پای رسول الله (ص) را بیابد ابوکرز اثر قدم های رسول الله (ص) را از در خانه آن حضرت نشان داد و به دنبال آن همچنان پیش رفت تا جائی که ابوبکر به آن حضرت ملحق شده بود.
در این هنگام گفت: در اینجا ابی قحافه (پدر ابوبکر) یا پسرش نیز به او ملحق شده!
آنها به دنبال رد پاها همچنان تا در غار پیش آمدند، پیامبر و ابوبکر در غار ثور بودند و از شکافی که از آن وارد شده بودند بیابان و صحرا را می نگریستند، به فرمان خداوند متعال عنکبوتی بر در غار منزل کرده و تار تنیده بود و کبک هایی در آنجا تخم گذاشته بودند به ترتیبی که هر کس این صحنه را می دید یقین می کرد سالها کسی از این شکاف عبور نکرده و داخل غار از وجود هر جنبنده ای خالی است.
ابوکرز که تا کنار شکاف غار رد پاها را دنبال کرده بود همانجا ایستاده و گفت: محمد و رفیقش از اینجا نگذشته اند و داخل این غار هم نشده اند زیرا اگر درون آن رفته بودند این تارها پاره می شد و این تخم ها می شکست، دیگر نمی دانم؛ یا در اینجا به زمین فرورفته اند و یا به آسمان صعود کرده اند!
این شد که عده ای از مشرکین از مقابل غار بازگشته دوباره در بیابان در جستجوی رسول الله (ص) پراکنده شدند و عده ای دیگر در اطراف غار به جستجو پرداختند.
در این هنگام ابوبکر ترسید و مضطرب شد و چنانچه خداوند متعال در سوره ی توبه آیه ۳۹ فرموده است؛ رسول الله (ص) برای اطمینان خاطرش به او گفت: لا تحزن ان الله معنا یعنی: محزون مباش بدرستی که خداوند با ما و به همراه ما ست . (توبه/ ۳۹).
آیا هیچ دیده ای مردی در خانه اش بنشیند و در را به روی خود ببندد و از آسمان برای او چیزی فرود بیاید؟
باری رسول الله (ص) سه روز در غار ثور بود و در این مدت عده کمی از خواص از محل اختفای ایشان خبر داشتند و همان عده برای ایشان و ابوبکر غذا آورده و اخبار مکه را به اطلاع آن جناب می رساندند. یکی از ایشان علی (ع) بود. او هر روز به غار آمده و شتر و راهنمای راه به منظور هجرت به مدینه را نیز او تهیه فرمود.
در این مدت مشرکین هر جائی را احتمال می دادند پیغمبر خدا(ص) به انجا رفته باشد زیرپا گذاشتند و چون اثری از آن حضرت نیافتند تدریجا مایوس شده و موقتا از جستجو و تفحص دست کشیدند اما جایزه مخصوصی برای کسی که رسول الله (ص) را بیابد و تحویل دهد معین کردند؛ آن جایزه یک صد شتر بود این مقدار شتر جایزه ی بزرگی برای اعراب به حساب می آمد.
البته با گذشت چند روز معلوم شد تعیین جایزه نیز برای یافتن مخفی گاه رسول الله فایده ای ندارد و یاس مشرکین از یافتن رسول الله (ص) سبب شد تا از جستجوی بیشتر باز مانده و امنیت مجددا به راه ها بازگردد.
رسول الله (ص) با دیدن این شرایط طبق طرح قبلی از غار بیرون آمده و راه مدینه را پیش گرفت. البته برای این منظور به دو چیز نیاز داشت یکی مرکب و دیگری راهنمای راه. به همین منظور علی (ع) مامور شدتا شتران و راهنمائی را آورده و تحت اختیار رسول الله (ص) قرار دهد. ایشان نیز اطاعت امر کرده و روز سوم سکونت در غار؛ شتران را به همراه راهنما بر در غار آورد و رسول الله و همراهانش سوار بر شتران شده و راه مدینه را پش گرفتند.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.