عکس کلاس درس مدرسه ابتدایی دخترانه و دخترهایی که با روپوش ها و لباس های فرم یکسان و رنگی پشت نیکمت ها نشسته اند

داستان شماره ۴٨٢ : دفتر سیاه و پاره سارا و مادر مریض - زود قضاوت نکنیم

داستانی تلخ از قضاوت عجولانه یک معلم و پشیمانی... بخوانید

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد: سارا...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت نبض شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن؟ ها؟ فردا مادرت رو میاری مدرسه، می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

هیچ کس تا به امروز برنامه ای برای چاق شدن، شکست خوردن و یا احمق بودن ننوشته است! چرا که این چیزها وقتی اتفاق می افتند که شما برنامه ای نداشته باشید.

thin-seperator.png

دخترک چونه لرزونش رو جمع کرد و بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت: بشین سارا...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد.
زود قضاوت نکنیم.

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۳۱
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
نخستین بوسه یا بوسه آموزگار، خاطره ایی از کلاس اول دبستان
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی