مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای نیمه روشن و تاریک راه می رفت . مرد جلو رفت و از فرشته پرسید: این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟
فرشته جواب داد: می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب، آتش های جهنم را خاموش کنم. آن وقت ببینم چه کسی واقعاً خدا را دوست دارد؟!
------------
پی نوشت:
امام علی(ع) در نهج البلاغه، انگیزه هاى عبادت عابدان را با ذکر سلسله مراتب آنها بیان کرده و مى فرماید: گروهى خدا را از روى رغبت و میل به بهشت پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عده اى از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکر نعمت ها [و این که شایسته عبادت است] پرستیدند، این عبادت آزادگان است.
کسی که حرف می زند می کارد و آنکه گوش می دهد درو می کند.
با این تقسیم، حضرت گروه سوم را تأیید کرده و می فرماید: خداوندا! من تو را از ترس دوزخ و طمع در بهشت پرستش نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم.
البته نکته مهمی اینجا وجود دارد و آن اینکه نمی توان از همگان انتظار عالی ترین هدف را داشت. برای کودک ابتدایی نمی توان توضیح داد که در صورت ادامه تحصیل، در آینده از مردان یا زنان بزرگ و شخصیت های نام آور خواهد شد؛ بلکه باید کودک را گاه با تشویق و گاه با تهدید وادار به درس و تحصیل کرد.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.