عکس پادشاهی که روی تخت سلطنت در قصر و کاخ خود نشسته و اطرافیان در کنار او ایستاده اند و دو مرد در مقابل او روی زمین خم شده و زانو زده اند

داستان شماره ۶۵٨ : اسیری که دشنام داد ولی پادشاه دعا شنید

داستان پندآموز در باره اینکه گاهی برای نجات جان انسانی می توان راست نگفت!

پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟
وزیر گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسیر را بخشید. وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

تفاوت عمق اقیانوس و برکه، از بزرگی ماهی هایی که بیرون می آیند؛ مشخص می شود.

thin-seperator.png

پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
گلستان سعدی

جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
مکر و حیله زنان یا مردان؟! حیله زن حاجی کنس برای تقسیم ارث
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی