پروین اعتصامی در شعر گره گشای، داستان زیبا و پندآموزی از یک پیرمرد فقیر نقل می کند. پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یک باره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت!
او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود؟

هیچ کس به اندازه ابلهی که زبانش را نگه می دارد به یک عاقل شباهت ندارد.
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.
نتیجه گیری از شعر مولانا در بیان این نوع نگرش و حکایات حکیمانه:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
----------------
پی نوشت:
شعرهای اصلی از پروین اعتصامی و بیت آخر نتیجه گیری، از اشعار مولوی است.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
این شعراز پروین اعتصامی است
با سپاس از نظر شما، ابیات اول از شعر گره گشای پروین اعتصامی است و در نتیجه گیری از ابیات مولوی هم استفاده شده است.
این حکایت در کدام کتاب و کدام بخش و صفحه است؟
شعر گره گشای، از دیوان اشعار پروین اعتصامی (شماره 123) و شعر مولوی از دفتر سوم مثنوی معنوی است.