افسانه شهر مونکائو پرتغال و مجسمه زنی با دو قرص نان

داستان شماره ١٢۶ : افسانه شهر مونکائو پرتغال و مجسمه زنی با دو قرص نان

داستان پندآموز تاریخی از شگردی که تو شهر مونکائو پرتغال برای مقابله با دشمن پیاده کردند
thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

اگر افسرده ای هستی و در گوشه ای نشسته ای تا فلک برای تو کاری بکند و شانس به تو روی نشان دهد، نه عشق را شناخته ای، نه خودت را، نه ارزش زندگی کردن را و نه قدرت حاکم بر کائنات را.

thin-seperator.png

در بلندترین نقطه ی شهر تاریخی مونکائو (Moncao) واقع در مرز شمالی پرتغال، مجسمه ی زنی وجود دارد که در بالای استحکامات قرون وسطایی ایستاده و در دستانش دو قرص نان وجود دارد. بنابر افسانه های محلی، این زن با نام دو-لا-دو مارتینز (Deu-la-Deu Martins)، یک رهبر قرون وسطایی است و در آن زمان از این شهر در مقابل حمله اسپانیایی ها دفاع کرده است. زمانی که ارتش هنری پادشاه اسپانیا به پرتغال هجوم آورد و به دروازه های این شهر رسید، آمادگی زیادی برای مقابله با محاصره وجود نداشت و واسکو گومز دِ ابرو (Vasco Gomes de Abreu) پادشاه مونکائو، از خانه اش فرار کرد، ولی به گفته ی انجمن تاریخ الگارو دو-لا-دو مارتینز، همسر او، برای رهبری دفاع از استحکامات در آنجا ماند.
مونکائو شهر مستحکمی بود، و دیوارهای بلند آن می توانست برای مدت محدودی در برابر حمله ی دشمنان مقاومت کند. با کم شدن ذخیره ی غذایی، رنج و عذاب ساکنین مونکائو آغاز و تعداد کسانی که می خواستند تسلیم بشوند بیشتر شد.
با این حال، محاصره می تواند برای طرفِ حمله هم پُر هزینه باشد. نیروهای هنری همچنان به حملات خود به دیوارهای استحکامات ادامه دادند و با هر حمله تعدادی از افرادشان را از دست می دادند و هنوز نتوانسته بودند به قلعه نفود کنند. علاوه بر این، ارتش او به آب و غذا نیاز داشت و این محاصره ی طولانی باعث شده بود مردان او مضطرب و بی قرار بشوند. هنری می دانست که نمی تواند برای مدتی طولانی بیرون مونکائو منتظر بماند.
این چیزی بود که دو-لا-دو هم متوجهش شده بود. وقتی مردم با پایان یافتن ذخایرشان به درون قلعه سرازیر شدند، او تصمیم گرفت به امید اینکه کستیلی ها را گول بزند، دروغ بزرگی را به نمایش بگذارد. او تمامی باقی مانده های آردی که می توانست در شهر پیدا کند را جمع کرد و دستور داد دو قرص نان پُخته شود.
در حالی که نان را در دست گرفته بود، بالای استحکامات قلعه ایستاد و به سربازان کستیلی طعنه زد و آن ها را به تمسخر گرفت. او دو قرص نان را از بالای استحکامات به پایین پرت کرد و فریاد زد، Deus lo deu, Deus lo há dado! یا به عبارت دیگر، خداوند آنقدر به مردم مونکائو نعمت بخشیده است که آن ها می توانند قسمتی از آن ها را به دشمنانشان بدهند.
هنری که نگران ذخایر غذایی اش بود، باور کرد که این شهر از پیش برای محاصره ای طولانی آماده شده و تصمیم گرفت به محاصره اش پایان بدهد و عقب نشینی کند.
دو-لا-دو توانست با یک دروغ بزرگ شهرش را نجات بدهد. داستان حقّه ی هوشمندانه ی او خیلی زود میان مردم پیچید و او به یک قهرمان افسانه ایی تبدیل شد.
دو-لا-دو حتی امروزه هم در این شهر مورد احترام است، و در قرن نوزدهم مجسمه ای از او در میدان مرکزی ساخته شد. اگرچه مورخّان بر سر شواهد تاریخی مشخصی برای زندگی و کارهای او در طی محاصره ی مونکائو بحث و جدل می کنند، افسانه ی او نقش مهمی در هویت مدرن این شهر دارد. دو-لا-دو همیشه در مونکائو به عنوان زنی که فقط با دو قرص نان کستیلی ها را شکست داد، به یاد آورده خواهد شد.

اگر این داستان را پسندید، با کلیک بر روی علامت دست، آن را لایک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : جمعه ۱۴۰۲/۰۷/۰۷
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
تفاوت نگرش - وضع دختر و عروس از دید مادر
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی