کشاورز پیر و کمک فرزند زندانی در شخم زدن زمین

داستان شماره ٧١ : کشاورز پیر و کمک فرزند زندانی در شخم زدن زمین

داستان جالب از تدبیر پسری که در زندان برای پدر پیرش کمک فرستاد
thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

یک اراده قوی بر هر سد و مانعی هر قدر هم قوی، حتی بر زمان نیز غلبه می کند.

thin-seperator.png

در روزگاری نه چندان دور، کشاورزی بود پیر و از کار افتاده. تنها کمکش پسری بود که ماموران فدرال او را به زندان برده بودند. فصل شخم نزدیک بود و کشاورز نمی دانست چگونه به تنهایی زمینش را شخم بزند. روزی کشاورز به پسرش نامه ای نوشت و با او درد دل کرد: پسرم، زمان شخم زدن نزدیک است و من هم هیچ کسی را ندارم تا مرا کمک کند حال باید چه کنم؟ چاره ای بیاندیش.
پسر چاره ایی اندیشید و جواب داد: پدر جان! مبادا زمین را شخم بزنی که من در آن زمین اسلحه ای پنهان کرده ام که اگر کسی آن را پیدا کند، من در درد سر بزرگی خواهم افتاد.
روز بعد گروهی از ماموران دولتی در جستجوی اسلحه به زمین پیرمرد هچوم آوردند، و تمام آن مزرعه را به امید یافتن اسلحه زیر و رو کردند، اما اسلحه ایی پیدا نشد! چند روز بعد پسر نامه ایی دیگر فرستاد: پدرم! تنها روشی که می توانستم در شخم زدن زمین به تو کمک کنم، چنین بود. اکنون زمین آماده بذرپاشی است، امیدوارم ماموران دولتی آن را برایت خوب شخم زده باشند.

اگر این داستان را پسندید، با کلیک بر روی علامت دست، آن را لایک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : سه شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۰۴
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
دزدی جعبه عبادت از شیطان
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی