عکس نقاشی از یک مغازه عطاری در بازار سنتی قدیمی در زمانهای دور در ایران. در تصویر سه مرد با لباس های قدیمی دیده می شوند و بیرون از مغازه نیز  از دور مردم در حال رفت و آمد در بازار هستند.

داستان شماره ٨۶٠ : داستان ضرب المثل برو کشکت را بساب و حکایت کشک ساب

داستان ضرب المثل برو کشکت را بساب و بیان اینکه که حفظ اسرار، کار هر کسی نیست

گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ بهایی مدتی او را سر گرداند و سرانجام به او می گوید که اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای اثبات حرف خودش به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و می گوید آن را پخته و بفروشد، به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد!

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

ما در مکان های مختلف زندگی نمی کنیم. حتی روی این کره خاکی هم زندگی نمی کنیم! محل واقعی زندگی ما، قلب کسانی است که دوستشان داریم.

thin-seperator.png

مرد کشک ساب می رود و پاتیل و پیاله ای می خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می کند و چون کار و بارش رواج می گیرد طمع کرده و شاگردی می گیرد و کار پختن را به او می سپارد.
بعد از مدتی شاگرد می رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می کند و مشغول فرنی فروشی می شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می شود.
کشک ساب بعد از مدتی دوباره نزد شیخ بهائی می رود و با آه و ناله و زاری طلب اسم اعظم می کند.
شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می گوید: تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب!

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٩١ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : دوشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
استاد با دو لیوان و داستان حقیقت درون آدمها
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی