مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان، بسیار نامهربان و خسیس بود. ولی بر عکس او، زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند.
زن با خود می اندیشید:
- خداوند این مرد را به من داده است، حتی اگر به او علاقه نداشته باشم، باز باید به او مهر بورزم!
بنابراین با وی رفتار خوبی داشت.
یک سال قحطی شد و بسیاری از روستائیان از مرد و زن کمک خواستند. زن با محبت فراوان به همه آنها کمک کرد، ولی مرد چیزی نگفت و پیش خود فکر کرد:
- تا وقتی از پولهای من کم نشود برایم مهم نیست که دارایی چه کسی به باد می رود!
مردم از زن تشکر کردند و گفتند:
- که پولها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد. زن نپذیرفت، اما مردم اصرار می کردند که پول او را باز گردانند.
زن گفت:
- اگر می خواهید پول را پس بدهید، در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید
این حرف زن به گوش یکی از دخترهایش رسید و او بسیار ناراحت شد. بی درنگ پیش پدر رفت و گفت:
- می دانی مادر چی گفته؟ او از مردم خواسته تا پول های قرض گرفته را روز مرگ تو پس بدهند!
مرد، به فکر فرو رفت. سپس از همسرش پرسید:
- چرا از مردم خواستی پولت را بعد از مرگ من به تو بازگردانند؟
زن جواب داد:
- مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو می کنند که زودتر بمیری اما حالا بجای آنکه مرگ تو را آرزو کنند، از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خداوند می خواهم که سالهای زیادی زنده بمانی. کسی چه می داند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی!
مرد از تیز هوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم مهربان باشد.

داستان شماره ٢٠٣ : حکایت مرد ثروتمند خسیس و همسر مهربان خوش قلب
داستان پندآموز جالب از زنی که به مردم پول قرض می داد
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما
ارزش سرزمین مادری را از یک مهاجر بپرس.

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است
برچسب داستان: داستانهای اجتماعی و درس های زندگی
داستانهای مرتبط پیشنهادی :
(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
بد اصفهونی - داستان یک طلبه در حوزه علمیه اصفهان
داستان ضرب المثل با همه بله، با ما هم بله؟
وکیل پولدار و کمک به موسسه خیریه
سنگریزه سفید یا سیاه و ازدواج پیرمرد طمع کار با دختر مقروض
سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی
هم اکنون
٨٠۵ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان لاک پشت کوچولو و آوردن نمکجستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی
عناوین آخرین داستانها
حکایت شبلی و نانوا از عطار و داستان برج شبلی در دماوند داستان جالب: چگونه به هدف بزنیم؟ (تمرکز روی هدف) داستان نعمت واقعی و تفسیر آیه نعیم در قرآن از امام رضا(ع) داستان فرزند با سواد چوپان و شمارش گوسفندان داستان ضرب المثل ارمغان مورچه ران ملخ است یا مثل عربی هدیه چکاوک ران ملخ است جوانی که از روی آب گذشت ولی واعظ نتوانست حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب کرد و خدا خطابش را لبیک گفت داستان شیر ناصرالدین شاه، اخراج شیربان و جیره گوسفند شیر جنگ سپاه هخامنشی با مصر باستان نبرد پلوزیوم و استفاده از گربه ها داستان ضرب المثل هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم پول داد
چند داستان تصادفی به انتخاب سامانه
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.