عکس دو روباه که در یک چمنزار در حال بازی با همدیگر هستند

داستان شماره ٧٧۵ : حکایت دعوای دو روباه در روستا و تماشای مردم

حکایت حکیمانه دعوای ساختگی برای اهداف دیگر و مردم تماشاگری که ضرر می بینند
thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

نهال دوستی واقعی، آهسته رشد می کند.

thin-seperator.png

گویند روزی روزگاری دو روباه در وسط روستا با هم دعوا می کردند و مردم هم برای تماشا دور آن دو جمع شده بودند. همه تعجب کرده و جویای علت می گشتند. جغدی دانا از بالای درخت تماشا می کرد و می خندید. یکی پرسید که چرا می خندی؟
جغد گفت: پشت این دعوا، جریانی است! این ها همگی در یک منطقه هستند و هرگز با هم دعوا نمی کنند. پس این دعوا ساختگی است و آنها شما را مشغول کرده اند تا بقیه روباه ها بتوانند به راحتی مرغ و خروس هایتان را ببرند.
و چنین هم شد! وقتی مردم به خانه هایشان برگشتند، داد و بیداد بلند شد. یکی می گفت خروسم نیست، دیگری فریاد می زد مرغم کو؟ از هر گوشه ای صدای آی داد بلند بود.
جغد دانا بر بالای درخت، همچنان به نظاره نشسته بود و گاهی سرش را تکان می داد و به رفتار مردم افسوس می خورد، چون این کار قبلا هم تکرار شده بود!

اگر این داستان را پسندید، با کلیک بر روی علامت دست، آن را لایک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پندآموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨٠۶ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
راهبی که با تفسیر امام علی (ع) از صدای ناقوس کلیسا مسلمان شد
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی