فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن و بخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد.
آن مرد گفت: گردوها را می خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!
بهلول گفت: مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!
-------------
پی نوشت:
انجام کار برای رضای خدا
اگر کارهای خود را برای خشنودی و رضای خدا انجام دهید هیچ گاه از اطرافیان دلخور نخواهید شد و همیشه راضی و خشنود خواهید بود. آدم های دنیا این گونه اند: اگر بخواهیم آن ها را از خودمان راضی نگه داریم یا خیلی سخت است و یا اصلا نشدنی است و جز درگیری ذهنی و آشفتگی روحی چیزی برایمان ندارد.

اگر به جای اسلحه، با معلم، به جنگ دنیا می رفتیم، همه دشمنان نابود می شدند.
گاهی کاری که انجام دادید به نظر آن طرف رسیده و برایتان جبران کرده، یا حتی زبانی از شما تشکر کرده که در این صورت خیلی خوب و خوشایند است و انسان از کارش خوشحال می شود. اما گاهی کار ما هیچ بازخوردی برایمان پیدا نمی کند، یعنی طرف یا متوجه این کار نیست و یا متوجه شده اما اصلا به روی خودش نمی آورد و یا حتی شاید آن قدر گستاخ است که این کار را هیچ می داند و از ما باز طلبکار است.
اما عمل به خاطر رضای خدا و انگیزه الهی، رنگ جاودانگی به خود می گیرد. قرآن مجید می فرماید: هر چه نزد شما است، در معرض نابودی است و آن چه نزد خدا است، باقی و ماندگار است. بنابراین عقل و منطق حکم می کند انسان کارش را به گونه ای انجام دهد که ماندگار و زوال ناپذیر باشد. حافظ می فرماید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.